شعر "رباعی ۴" از شاعر "جلیل ربانی"
به گلزارنگاهت امدم ، حالم خراب شد
دلم دلم آنی به عشقت ، مبتلا شد
اگر روزی نگاهت را بگیری
بدان عمری که داشتم ، بر فنا شد
دیوانه کویت شده ام ، عاری نیست
ازدست کسی برای من کاری نیست
تنها تویی که درد من میدانی
درعشق تورسوای خلایقم شوم باکی نیست
دلم میخواست که با تو یارباشم
انیس و مونس و غمخوارباشم
به جا و به راهی که رفتی
مریدت گردم و همرات باشم
دلم خاموش وسردوبیقراره
برای دیدنت در انتظاره
اگربار دگر برگردی پیشم
ببینی عاشقت گشتم دوباره
-
غم و دردی درون سینه دارم
ز ایام گذشته بی قرارم
فلک چرخش برایم هیچ نچرخید
بجزافسوس دگر کاری ندارم
:: موضوعات مرتبط:
شاعران سایت شعرنو ,
,
:: برچسبها:
جلیل ربانی ,
شعرنو ,
,